سوالات و گرامر زبان انگلیسی

ویژه دانش آموزان ، دبیران و علاقمندان به فراگیری زبان اتگلیسی

سوالات و گرامر زبان انگلیسی

ویژه دانش آموزان ، دبیران و علاقمندان به فراگیری زبان اتگلیسی

وزارت آموزش و پرورش

اداره كل آموزش و پروش اصفهان

آموزش و پرورش برخوار

سوالات و گرامر زبان

'مدرسه راهنمايي نوايي

ضمن خدمت فرهنگيان

سامانه هوشمند پيام كوتاه

بسيج سرجوب

بانك ملي

The desperate girl

سه شنبه, ۱ خرداد ۱۳۸۶، ۱۲:۱۱ ق.ظ

شعر زیر متعلق به دوست و استاد بسیار گرامی جناب آقای محسن صادقی دبیر منطقه جی اصفهان می باشد که امیدوارم مورد توجه شما فرار گیرد.

once upon a time there was a little girl

روزگاری دخترک زیبایی بود

as beautiful and charming as a pearl

به زیبایی و فریبایی یک مروارید

in her neighborhood there was another child

در همسایگی او دخترک دیگری بود

but so ugly that was used to be riled

اما بقدری زشت که موجب ناراحتی می شد

the two girls grew up anyhow

در هر صورت هر دو دختر بزرگ شدند

one pretty and nice another I will tell you how

یکی زیبا و قشنگ و دیگری را خواهم گفت که چگونه

the first one an angel so to speak

اولی چو گویی همانند فرشته ای

but the latter on the ugliness peak

اما دومی در اوج زشتی

one won many lad's hearts in the town

اولی قلب بسیاری از پسرک های شهر را ربوده بود

another more akin to a circus clown

و دیگری بیشتر شبیه دلقک سیرک بود

one had blue eyes and blond hair

اولی چشمان آبی و موی بور داشت

another with a monkey you could compare

و دومی را می توانستید با میمون مقایسه کنید

one was svelte and sylphlike

اولی باریک اندام و زیبا بود

another had a long neck as a pike

و دومی مانند نیزه (اردک) گردنی دراز داشت

one was the belle for moneymen

اولی دلارام سرمایه داران بود

another wasted her life cleaning a pen

و دومی عمر خود را صرف تمییز کردن اصطبل می کرد

the pretty girl married a goldsmith

دختر زیبا با یک مرد زرگر ازدواج کرد

like an imaginary enchanting myth

مانند افسانه ی فریبنده ی خیالی

but the ugly one who could not bear

اما دختر زشت دومی که نمی توانست تحمل کند

another heart rending nightmare

کابوس جانسوز دیگری را

she went to the church and entered the belfry

به کلیسا رفت و وارد برج ناقوس کلیسا شد

her life was in a dungeon and she wanted to be free

زندگیش در سیاهچال بود و او می خواست که خود را برهاند

she threw herself down to the yard

او خودش را به پایین پرت کرد

prognosticating suicide was not very hard

پیش بینی خودکشی برای او خیلی سخت نبود

at the eleventh hour she did bawl

در لحظه آخر عمر او با صدای بلند داد زد

that the weakest goes to the wall

که انسان بیچاره همیشه محکوم به شکست است

(هر چی سنگه مال پای لنگه)

۸۶/۰۳/۰۱
محمد داوری دولت آبادی

نظرات  (۴)

tnx so much
۰۳ خرداد ۸۶ ، ۰۱:۵۶ کی میدونه غیر خدا
سلام. اولا که خواستم تشکر کنم چون واقا بلاگ مفید و کارایی راه انداختید . برای من که همیشه از زبان مینالم واقا نوش دارو بود .اگر دوشت داشتید به بلاگ من هم یه سر بزنید .
موفق و پایدار باشید
سلام
لطفا چند نمونه طرح درس هم بنویسید
منتظریم
سلام
چند روزی بود به علت گرفتاری نتوانستم به شما سر بزنم
امروز خوشحالم که این کار میسر شد
سپاس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی