ضرب المثل
| 1. Early to bed, early to rise makes a man healthy, wealthy and wise. |
| سحرخیز باش تا کامروا باشی |
| این مثل در بیان سفارش سحرخیزی است که موجب ثروت و سلامت و درایت و پیروزی است. |
|
|
| 2. There is no garden without weeds. |
| گنج رنج ندیده است کسی گل بیخار نچیده است کسی «جامی» |
| این مثل بیان می کند که در جهان خوب و بد، تلخ و شیرین، خار و گل، شر و خیر، موفقیت و شکست همه با هم است و همة اینها را باید پذیرفت و از شکستها و نامرادیها دلسرد و ناامید نشد. |
|
|
| 3. Man needs wisdom rather than gold. Wisdom is better than strength. |
| خرد بهتر بود از زر که داری که در زر، کس نبیند هوشیاری «ناصر خسرو» |
| این مثل در بیان ارزش و اهمیت و تدبیر و هوشیاری است که به گفتة این مثل عقل به مراتب بهتر از پول و زر است. آدمی را عقل می باید نه زر. |
|
|
| 4. He is the wise who looks a head. |
| هر که اول بنگرد پایان کار اندر آخر او نگردد شرمسار |
| عاقل آنست که اندیشه کند پایان را (آدم عاقل و دوراندیش طبیعتاً عاقبت اندیش نیز هست). |
|
|
| 5. Wise men correct their own faults by other. |
| چو برگشته بختی در افتد در بند از او نیکبختان بگیرند پند پند گیر از مصائب دیگران تا نگیرند دیگران ز تو پند «سعدی» |
| این مثل در بیان پند اخلاقی و زندهای است که آدمی در پرتو تواضع و افتادگی از دیگران می آموزد ( و به رفع نقائص و اشتباهات خود بر می آید. |
|
|
| 6. Wishes won't wash the wishes. |
| نامی نکنی ز معرفت شیرینکام حاصل نشود، کام تو از نقل کلام حلوا حلوا اگر بگویی صد سال از گفتن حلوا نشود شیرین کام |
| با حرف کاری درست نمی شود باید که از گفتار دست کشید و به کردار پرداخت. |
|
|
| 7. A good word without deeds are rushes and need. |
| علم چندانکه بیشتر خوانی چو عمل در تو نیست نادانی «سعدی» |
| تلمیذ بیارادت عاشق بیزر است، رونده بیمعرفت مرغ بیپر، معلم بی عمل درخت بیبر. |
|
|
| 8. Words once spoken, can't be recalled. |
| سخن ناگفتی توانیش گفت ولی گفته را بازنتوان نهفت «سعدی» |
| به هنگام حرف زدن تأمل و پیش اندیشی لازمست، زیرا سخنی که از دهان بیرون رفت رعایت آن ممکن نیست. |
|
|
| 9. Words are more bubbles of water, but deeds one drops of gold. |
| آزادگی مرد به کار است نه گفتار آن به که عمل باشد و گفتار نباشد «محمد تندری» |
| حرف مثل حباب روی آب ناپایدار است. اما عمل مثل قطرههای طلا محکم و باصلابت است. |
|
|
| 1. A friend in need is a friend indeed. |
| دوست آن باشد که گیرد دست دوست |
|
|
| 2. A good name is better than riches. |
| نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار |
|
|
| 3. A wise man gets learning from those who have none. |
| ادب از که آموختی از بیادبان |
|
|
| 4. Actions speak louder than words. |
| دو صد گفته چون نیمکردار نیست. |
|
|
| 5. A man of words, not of deeds, is like a garden full of weeds. |
| عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بیعسل |
|
|
| 6. Every man is his own worst enemy. |
| دشمن هر کس نفس اوست. |
|
|
| 7. No pain, No gain. |
| نابرده رنج، گنج میسر نمی شود. |
|
|
| 8. When there is a will, there is a way. |
| خواستن، توانستن است. |
|
|
| 9. Words cut more than swards. |
| زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است. |
|
|
| 10. You can not tell a book by its cover. |
| به ظاهر قضاوت مکن. |
|
|
| 11. When one door shuts, another pens. |
| گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری |
|
|
| 12. A good to the wise, a road to the food. |
| عقل را یک اشاره کافی است به نادان تا آخرش بگو |
|
|
| 13. Send someone on a wild goose chase. |
| کسی را پی نخود سیاه فرستادن. |
|
|
| 14. Absence makes the heart grow fonder. |
| دوری و دوستی |
|
|
| 15. Blessing are not valued till they are gone. |
| قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. |
|
|
| 16. Do as you. Would be done by. |
| آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند. |
|
|
| 17. Easy come, Easy go. |
| باد آورده را باد هم می برد. |
|
|
| 18. The face is the index of the mind. |
| رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون. |
|
|
| 19. Fair and softly goes far in a day. |
| رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود. |
|
|
| 20. Friends may meet, but mountains never greet. |
| کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد. |